جدول جو
جدول جو

معنی علی سلطان - جستجوی لغت در جدول جو

علی سلطان
(عَ سُ)
نسب او به اوکتای قاآن میرسد. وی در زمانی که بیسوتیمور از امرای چنگیزی در حدود سال 727 هجری قمری سلطنت می کرد، بر او خروج کرد و بر الوس جغتای استیلا یافت و عهدنامۀ قبل خان و قاجولی بهادر را ضایع ساخت و چندگاهی پادشاهی کرد و پس از فوت او محمدخان بن پولادخان بن کونجک بر تخت پادشاهی نشست. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 91)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ سُ)
پیری سلطان. وی در عصر شاه اسماعیل بهادرخان داروغۀ ولایت فوشنج بود و هنگام ف تنه ابوالقاسم از امراء بخشی در بیرون هرات، با سیصد تن از غازیان به هرات آمده با مدد مردم شهر در کوچه باغ سرفراز (به نیم فرسنگی هرات) با ابوالقاسم جنگ کرد و ابوالقاسم مغلوب شد و به حدود غرجستان گریخت.
لغت نامه دهخدا
(خَ سُ)
که بنام خلیل سلطان گورکانی یا تیموری معروف است بسال 786 هجری قمری متولد شد و بسال 814 هجری قمری درگذشت. وی پسر میرزا میرانشاه گورکانی است که بسال 807 هجری قمری بعد از مرگ امیرتیمور بجانشینی او برخاست و بر پیرمحمد جهانگیر پسر عموی خود در سمرقند پیروز شد. پیرمحمد نیز به هرات نزد شاهرخ رفت و شاهرخ پیرمحمد را حکومت فارس داد و خلیل سلطان را بحال خود گذاشت لیکن اسراف کاری و لاابالی گری او امیران ملک را بر آن داشت که بر حکومت وی بشورند و شاهرخ نیز آهنگ سمرقند کرد اما خلیل سلطان با وی ازدر دوستی درآمد و از خزائن تیموری سهم وافری بدو داد. شاهرخ او را در ملک ماوراءالنهر باقی گذاشت ولی پیرمحمد بر او حمله برد و سرانجام از او شکست خورده به قندهار رفت و در رمضان 809 هجری قمری بدانجا بدست پیشکار خود امیرعلی کشته شد. این فتح در حقیقت به سود خلیل سلطان نبود چه یکی از امیران او خدایداد حسینی به ضد او برخاست و در جنگی که به حوالی سمرقند اتفاق افتاد سپاه خلیل سلطان را پراکنید و خود خلیل سلطان رادر 811 هجری قمری در قلعۀ سمرقند بازداشت و فرمانهایی به امضای خود به اطراف فرستاد و همه ماوراءالنهر را بتصرف آورد. شاهرخ چون از این اخبار آگاه شد لشکراز جیحون گذرانید خدایداد خلیل سلطان محبوس را برداشت و بجانب سیحون رفت و به مغولان جغتائی پیوست. خان کاشغر موسوم به محمد برادر خود شمع جهان را به یاری خدایداد فرستاد، شمع جهان چون به خدایداد رسید بهتر آن دانست که بر خدایداد تازد چه او را صاحب مال فراوان یافت چون بر او تازید سرانجام سر او برید و نزد شاهرخ فرستاد. خلیل سلطان که در اترار حصاری بود وسائط برانگیخت تا شاهرخ را بر سر مهر با خود آورد و او راحکومت عراق عجم بخشد او به عراق رفت و دو سال بدانجا حکمروایی کرد تا در 814 هجری قمری در عراق وفات یافت. شادملک معشوقۀ او نیز چون از مرگ خلیل سلطان آگاهی یافت خود را با خنجر هلاک کرد و با خلیل سلطان در یک مقبره بخاک سپرده شدند. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به حبیب السیر و از سعدی تا جامی ج 3 ص 413 و 494 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ سُ)
ملکشاه. ملکشاه سلجوقی:
درسرای پادشاهی بر سریر خسروی
چون ملک سلطان و چون الب ارسلان نیک اختر است.
امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 113).
تا جهان باشد خداوندش ملک سلطان بود
وز ملک سلطان جهان چون روضۀ رضوان بود.
امیر معزی (دیوان چ اقبال ص 167).
و رجوع به ملکشاه شود
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ سُ)
نام موضعی میان حلب و حماه. (حبیب السیر چ طهران جزء 4 از ج 2 ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِقَطْ طا)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث و نحوی ساکن مراکش بود و در سال 618 یا 628 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بیان الوهم و الایهام الواقعین فی کتاب الاحکام، در حدیث. 2- رفیق الطریق وطریق الرفیق، در فقه و نحو. (از معجم المؤلفین). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن ابراهیم بن سلمه بن بحر قطان قزوینی. مکنی به ابوالحسن. وی از ادبا و فضلای اواخر قرن سوم و نیمۀ اول قرن چهارم هجری بود. در سال 254 هجری قمری متولد شد و در سال 345 هجری قمری درگذشت و عده بسیاری از دانشمندان آن زمان نزد او دانش آموختند. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 79)
لغت نامه دهخدا
(عَ سُ)
قوچین. وی از سرداران میرزا شاهرخ بهادر بود. در روز جمعه بیست وسوم ربیعالآخر سال 830 هجری قمری وقتی که شاهرخ میرزا به مسجد جامع هرات رفته بود، شخصی احمدلر نام که از مریدان فضل الله استرآبادی بود وی را با کارد مورد حمله قرار داد و زخمی کرد. و این علی سلطان قوچین در همان ساعت او را بکشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 615 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ عَ سُ نُ)
وی همشیرۀ سلطان موصلو و زن شاه طهماسب اول صفوی و مادر اسماعیل میرزا وسلطان محمد و جدۀ شاه عباس اول است که به سال 1002هجری قمری در مراحل هشتاد سالگی درگذشت. این زن از زنان معزز و صاحب احترام نزد شاه عباس کبیر است. او فریضۀ حج بجا آورد و رباط خشکرود بحوالی قزوین، از آثار اوست. (از عالم آرای عباسی چ ایرج افشار ص 490)
لغت نامه دهخدا